ترجمه شعری از ناظم حکمت
بندر آبی رنگ
خیلی خسته ام ، منتظر من نباش کاپیتان
در دفتر سیر کس دیگری را بنویس
یک بندر آبی رنگ ، با چنارها و گنبدهایش
مرا از این بندر نمیتوانی بیرون بیاوری
منتظر من نباش کاپیتان.