ترجمه شعری از wolf Biermann
یکشنبه در یک ده
میریم ما اونجا؟
آره ما میریم اونجا.
اینجا کاری هست برای انجام دادن؟
نه اینجا کاری نیست برای انجام دادن.
گارسون یه آبجو!
اینجا خالیه.
تابستون سرده.
تو پیر میشی.
رز یه گوساله داشت.
الان نصف شده.
حالا ما میریم اونجا.
الان او رسیده؟
آره الان او رسیده.
ما میرسیم؟
خوب ما میرسیم.
امروز tv تماشا میکنی؟
آره امروز tv تماشا میکنم.
برنامه خوبی هست؟
آره برنامه خوبی هست.
هنوز پول داری؟
آره هنوز پول دارم.
اونجا یه پولی می بریم؟
آره یه کم.
میریم ما اونجا؟
آره ما میریم اونجا.
امروز tv تماشا میکنی؟
آره امروز tv تماشا میکنم.
ترجمه شعر Orhan Veli
بچه بد
از مکتب فرار میکنی
گنجیشک می گیری
کنار دریا میری
با بچه های بد همصحبت میشی
رو دیوارا عکسای بد میکشی
اینا چیزی نیست
منو هم دست به سر میکنی
چه بچه بدی هستی تو!
Bulent Ortacgil از خوانندگان قدیمی ترک است. از سال 1974 آهنگهای مدرن
میخواند. شغل اصلی اش مهندسی شیمی است. شعر و آهنگ را خودش
مینویسد و با گیتار اجرا میکند. موسیقی اش از باب دیلان بیتلز و کت استیونس
تاثیر گرفته.
من از آخرین آلبومش یک شعر که خودش نوشته انتخاب کردم که ترجمه اش را
اینجا میگذارم.
کاری رو که میخوای انجام بده
قدیما شغل خوب دکتری بود
حالا مد مهندسیه
من به تو یه چیزی بگم؟
شغل خوب و بد وجود نداره
آدمها هستند
که کارشون رو خوب انجام میدن
میگن که عشق اول حقیقیه
من به تو یه چیزی بگم؟
بعد از لیلی و مجنون
اولین عشق وجود نداره
آدمها هستن که میتونن عشق رو بزرگ کنن
کاری رو که میخوای انجام بده
تا خیلی دیر نشده
تا قوی تر نشدی
کاری رو که میخوای انجام بده
تا همه چیز تموم نشده
نظرات تو درسته
البته که مال من
خیلی درست تره
من به تو یه چیزی بگم؟
درست و غلط وجود نداره
آدمها هستن
که دیدهای مختلف دارن
کاری رو که میخوای انجام بده
تا خیلی دیر نشده
تا قوی تر نشدی
کاری رو که میخوای انجام بده
تا خیلی دیر نشده
تا قوی تر نشدی
کاری رو که میخوای انجام بده
تا همه چیز تموم نشده
تا خیلی دیر نشده
کاری رو که میخوای انجام بده
نوش!
کافه تابستانی
در آن بعداظهر آفتابی روز یکشنبه
و همهمه گنگِ کافه
با زمزمه آوازی از دور
و لبخند دخترک گارسون
با سینی چای
حالا باغی ست مخفی
که عطر می افشاند
وعده ما
همانجا
با فنجانی از چای معطر
جلوی رویمان
و لحظاتی که حسرت
پشت سر
انگاشته میشود.
این شعر از andre sollie است. اهل بلژیک است. رشته گرافیک خوانده.در بروسل از
آکادمی سنت لوکاس تخصص نقاشی برای کتاب کودکان و نوجوانان را گرفته. کتابهای
زیادی نقاشی کرده. در کنار کارش شعر و داستان برای کودکان و نو جوانان می نویسد.
در سال 1985 هم جایزه ای برای شعر برای نو جوانان کسب کرده که با آن مشهور شده.
من یکی از شعر های او را از هلندی تر جمه کردم.
آن روزها
قدیم ها همه چیز بنظر من دوست داشتنی تر بود.
وقتیکه دوست مکاتبه ای ام هنوز برام می نوشت
من هنوز اینترنت نداشتم.
امن و امان پیش پدر و مادرم بودم.
وقتیکه هنوز کاویام زنده بود
من هنوز آپاندیسمو داشتم.
لازم نبود به دندونام سیم ببندم.
ما هنوز تو شهر زندگی می کردیم.
گربه هنوز از خونه فرار نکرده بود
و من هنوز جوش غرور جوونی نداشتم.
و بابام هنوز رابطه عاشقانه
با این زنیکه از < میرن دری> نداشت.
خلاصه کلام همه چیز اونوقت ها بهتر بود
هر یکشنبه نون کشمشی
دوچرخه ام هنوز دزدیده نشده بود
و مامانم هنوز نمرده بود.